کتاب حق نداری بهش فکر کنی اثر فرزانه عاری

رمان «حق نداری بهش فکر کنی» نوشته‌ی «فرزانه عاری» است. این رمان ماجرای زندگی دختری به نام «مبینا» را روایت می‌کند. مبینا دانشجوی پر انرژی و با نشاطی است که رابطه‌ی صمیمانه‌ای با دوستان دانشگاهی‌اش دارد. «مانی» پسر جوان و هم‌دانشگاهی وی، مدت‌هاست عاشق اوست؛ اما مبینا تصمیم می‌گیرد با «امیر» ازدواج کند. او شناخت درستی از امیر ندارد و بعدها حقایقی از زندگی او برای مبینا آشکار می‌شود. در بخشی از داستان می‌خوانیم: «تا شب فک زدیم و غیبت کردیم و از بچه‌های دانشگاه و مانی و میلاد و امیر و یاشار بدذات و رضای مایه‌دار گفتیم و خندیدیم. بالاخره زمانش رسید. همه نشسته بودند و زل زده بودند به من ببینند چه‌جوری می‌خواهم دوباره مخ میلاد را بزنم. گوشی را گرفتم دستم. ندا مضطرب بود. با خنده گفتم: "حالا چرا قیافه‌ت رو این شکلی کردی؟ این نشد یکی دیگه، تو یه کم توی مهمونی‌ها خانم‌تر باش. خواستگار احمق زیاده، بازم پیدا می‌شه." ندا نشست کنارم، دگمه‌ی آیفون رو زد. "اگه جواب نداد با گوشی سایه بگیر، شماره‌ش رو نمی‌دونه." یک آدامس گذاشتم توی دهنم که خونسردی‌ام را حفظ کنم و شماره را گرفتم، گوشی را برداشت و برخلاف انتظار همه جواب داد: "الو بله..." "سلام میلاد، خوبی؟" "ممنون." این جور کوتاه جواب‌ دادن‌ها و مکث‌کردن‌ها یعنی: حرفت رو بزن، گورت رو گم کن، ولی چون مودبانه گوشی را برداشته بود خوشم آمد.» کتاب حاضر را نشر «پیکان» منتشر کرده است.