کتاب آشار اثر عبدالواحد رفیعی نشر آمو
Zoomed Image

کتاب آشار اثر عبدالواحد رفیعی نشر آمو

0% (0 نفر) از خریداران، این کالا را پیشنهاد کرده اند

برند :

نشر آمو

ویژگی ها

  • رده‌بندی کتاب : ادبیات فارسی (شعر و ادبیات)
  • نوع جلد : شومیز

مشخصات محصول

عبدالواحد رفیعی به گفته‌ی خودش در سردترین شب ماه دلو (بهمن) سال هزار و سیصد و پنجاه و یک در دهکده‌یی به نام «قره‌چه» در وُلُسوالی (شهرستان) قره‌باغ از توابع ولایت غزنی پا به عرصه‌ی زندگی گذاشت. صنف اول بود که یک روز بر اثر جنگ بین مجاهدین و نیرو‌های دولت کمونیستی مکتبشان سوخت و از آن به بعد مکتب را تا صنف نهم در آوارگی از قریه‌یی به قریه‌یی دیگر خواند. «تصویر سرِ بریده‌ی معلم‌هایمان در وسط محوطه‌ی مکتب و این که چگونه ما را وادار کردند تا از روی جسدها خیز بزنیم همیشه در ذهنم می‌چرخد.» با ادامه‌ی جنگ‌ها به ایران مهاجرت کرد و در آنجا مثل خیلی از جوانان مهاجر مدتی را درس دینی خواند و طلبگی کرد. در عین حال، دبیرستان را تا صنف دوازدهم در شهر اصفهان ایران به پایان رساند. «در ایران بودم که داستان‌خوانی را شروع کردم. وقتی به داستان‌های آنتون چخوف دست یافتم، کاملاً شیفته‌ی این آثار شدم، طوری که هر داستان چخوف را چندین بار می‌خواندم. طنزی که در داستان‌هایم دیده می‌شود، متأثر از خواندن داستان‌های کوتاه چخوف است...» با برگشت به وطن که همزمان بود با حاکمیت طالبان، در شهر محل زادگاهش به معلمی روی آورد. «در مدتی که در غزنی بودم، نه داستانی خواندم و نه داستانی نوشتم، یعنی حدود سه سال. در این برهه به کتاب دسترسی نداشتم. فضا چنان مختنق بود که نوشتن نیز خطر داشت. حالت در زمان طالبان چنان بود که انگیزه‌ی هر کاری از آدم سلب می‌شد.» پس از سقوط طالبان به کابل رفت و با نشریات گوناگون همکاری کرد. برای مدت کوتاهی عضو شورای نویسندگان مجله‌ی «خط سوم» بود که در مشهد منتشر می‌شد. از سال هشتاد و دو تا اکنون در زمینه‌ی حقوق بشر فعالیت می‌کند و کارمند کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در هرات است. رفیعی در سال هفتاد و شش از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ جایزه اول طنزنویسی را دریافت کرد. از عبدالواحد رفیعی دو کتاب مجموعه داستان کوتاه با نام‌های «آشار» و «تَلک گرگ» در نشر آمو منتشر شده است.

نویسنده

عبدالواحد رفیعی

شابک

9786009971244

ناشر

آمو

موضوع

ادبیات افغانستان

رده‌بندی کتاب

ادبیات فارسی (شعر و ادبیات)

قطع

رقعی

نوع جلد

شومیز

تعداد صفحه

104

وزن

150 گرم

سایر توضیحات

مدتی بود که نمی‌توانست روی بغل بخوابد. رو به آسمان طاق‌باز می‌خوایید. شکم باد کرده‌اش روی او پهن می‌شد. در شکمش شورشی احساس می‌کرد که گاه با درد خوش‌آیندی در درونش همراه بود. دست می‌برد روی شکمش؛ پهنای شکمش را لمس می‌کرد و از پیچش مطبوع آن احساس لذتی توأم با بیم می‌کرد. احساسی از بیم و امید، تلخ و شیرین. دست می‌برد زیر نافش و نگه می‌داشت تا کسی از درون او را لگد بزند، با ضربه‌هایی کوچک زیر دستش. و لبخندی از رضایت بر گرد لبانش خط می‌انداخت. مثل آن که کسی او را نوازش کند. در آن حالت احساس کودکی را پیدا می‌کرد که با مادرش مرغوله کند. با خوشی و رضایت شکایت می‌کرد: «همراه خودش اَم جنگ داره، خدا پرده کنه. اگه بیایه بیرون چه خواد کَد؟» بخشی از داستان «مادرِ آل» از کتاب «آشار» نوشته‌ی عبدالواحد رفیعی.

جهت مشاهده قیمت و خرید کلیک کنید